تربیت،اخلاق و ایمان در دوره آخر الزمان
امام رضا(ع) فرمود: دوست و یاور هر کس عقل او و دشمنش جهل و نادانى اوست. بحث عقل، بحث مفصلى است، لکن در این مختصر، بیش از این نمى گنجد، آنچه لازم است که باز درباره این عامل کنترل کننده تاکید کنم، این است که جوانان عزیز! توجه داشته باشید، عقل شماست که جلوى احساسات مفرط را مى گیرد.
این روزهاى پردردسر
آیت الله حسین مظاهرى
جوانى، دوران بسیار حساسى است، زیرا از یک طرف در این دوره، تمام غرایز و تمایلات در جوان شعله ور است و زبانه مى کشد و از طرف دیگر یک دنیا احساسات و عواطف در جوان بروز مى کند و شکوفا مى شود، (احساساتى که کاملاً ضربه پذیر و حساس است). علاوه بر اینها، دوره جوانى، دوره اى است پر از آمال و آرزو و تخیلات دور و دراز که کاملاً فکر جوان را احاطه مى کند و به اصطلاح، در یک دوره کاملاً ایده آلیستى به سر مى برد. اگر غرور و خودپسندى نیز بر این خصوصیات افزوده شود، شخصیت جوان و دوره حساس جوانى را نمایان مى سازد از این رو معارف روایى ما در حالى که جوانى را شعبه اى از جنون نامیده اند، آن را در شمار یکى از دو نعمتى دانسته اند که تنها پس از گذشتن و از بین رفتن آن، ارزشش معلوم مى شود.
بنابراین جوانى که در این دوره حساس با آن خصوصیات ویژه به سر مى برد، یعنى سراپا احساسات است، تمام تمایلات و غرایزش بالفعل شده، تخیل ها، آمال و آرزوها، وسوسه ها و شبهه ها وجودش را فراگرفته و مهم تر اینکه غرور جوانى هم بر او حکمفرما گردیده، نیازمند یک نیروى کنترل کننده قوى است تا او را از سقوط و انحراف حتمى بازداشته، به راه سعادت هدایت کند اما اگر این نیروى کنترل کننده نباشد یا به هر نحوى تضعیف شده باشد، ممکن است همان غرور جوانى (که با کنترل و مواظبت، مى تواند مایه سرافرازى باشد)، او را به سقوط بکشاند، یا یکى از تمایلات و غرایز او توفانى شود و بناى سعادتش را در هم بکوبد. چه بسا که با یک ساعت فکر ایده آلى و تخیلى در یک گوشه خلوت، به کلى منحرف شود و احساساتش با اندک چیزى ضربه بخورد و وجودش مثل یک شیشه ظریف که سنگى به آن اصابت کند در هم بشکند و زندگیش را به مخاطره اندازد. به همین جهت جهاد با نفس را برترین جهاد خوانده اند و مخالفت با هواى نفس را، غلبه بر شیطان دانسته اند.
پس براى جلوگیرى از خطر انحراف و سقوط جوانان عزیز چه دختر، چه پسر باید یک نیروى کنترل کننده وجود داشته باشد، البته این نیروى کنترل کننده، یک چیز نیست بلکه مجموعه اى از عوامل گوناگون است که باید با هم به کار افتد و هماهنگ حرکت کند تا جوان، مخصوصاً و سایر اقشار جامعه عموماً با استفاده از آنها بتوانند راه خود را بیابند و از خطرها محفوظ بمانند.
عقل
اولین و بدیهى ترین عامل در مجموعه نیروى کنترل کننده جوان، عقل اوست. امیرالمؤمنین على(ع) در این زمینه مى فرمایند:
عقل، پاک کننده (بازدارنده) از بدى ها و امرکننده (ترغیب کننده) به خوبى هاست.
عقل جوان، هر چند که ناپخته و مثل نهالى نوپاست اما داراى ظرافت ویژه اى است که جوان باید از آن مدد بگیرد و این ویژگى، همان جوانى و شادابى است. اما ببینیم که عقل چیست؟
آنچه مى توان به زبان بسیار ساده گفت این که عقل درختى است که میوه و ثمره اش، تفکر، تذکر و تنبه است و قوه اى است که خوبى ها را از بدى ها تمییز مى دهد. قرآن کریم نیز در تعریف عقل بر همین نکته تکیه کرده و مى فرماید:
فبشر عِبادِ الذین یستمِعُون القول فیتبِعُون احسنهُ اُولئِک الذین هدیهُمُ اللهُ و اُولئِک هُم اُولُوا الالبابِ
«پس (اى رسول) تو هم آن بندگان را به لطف و رحمت من بشارت ده؛ بندگانى که چون سخن حق بشنوند، نیکوتر آن را عمل کنند، آنان کسانى هستند که خدا آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت، خردمندان عالمند.»
بنابراین افراد عاقل که عنایت خدا با آنها همراه است، افرادى هستند که به برکت عقلشان، حرف خوب را از بد تمییز مى دهند، آنگاه خوب را مى گیرند و بد را رها مى کنند.
قرآن شریف، مکرر و در موارد گوناگون بر عقل و استفاده از آن، تاکید و پافشارى فرموده، به نحوى که جملاتى نظیر: افلا تعقِلون، افلا تتذکرون، افلا تتفکرون، بسیار آمده است. یعنى قرآن کریم با تکرار این تذکرات، همه انسان ها، مخصوصاً نسل جوان را به استفاده از عقل و عاقبت اندیشى در همه شؤون زندگى دعوت مى کند و نتایج شوم نیندیشیدن را یادآور مى شود.
تعقل و دوراندیشى
در سوره شمس که از نظر اخلاقى یکى از بهترین سوره هاى قرآن است، خداوند متعال پس از آنکه قضیه قوم ثمود و سرنوشت شوم آنان را بیان مى کند، در آخر کار مى فرماید: و لا یخافُ عُقباها، یعنى همه بدبختى هایى که این قوم بدان دچار شدند، به خاطر آن بود که عاقبت اندیش نبودند و از سرانجام عمل خویش بیمناک نشدند.از نمونه هاى روشن عاقبت اندیشى این است که انسان وقتى مى خواهد چیزى بگوید، اول فکر کند، عاقبت آن را بسنجد، هدف و نتیجه و تبعات آن را در نظر بگیرد، اگر خوب است بگوید و انجام دهد والا از گفتن و انجامش دست بردارد، تا به راه سعادت رهنمون شود.
در معارف روایى، عقل وسیله پرهیز از گناه و دورى جستن از عیوب و نیز وسیله عبادت خداوند و اکتساب جفت معرفى شده است.خواجه عبدالله انصارى در مقام مناجات با خداوند، عقل را چه زیبا توصیف مى کند که خداوندا، آن را که عقل دادى، چه ندادى و آن را که عقل ندادى، چه دادى؟ یعنى اگر ما در کارهایمان تفکر و تعقل کنیم، عاقبت اندیش باشیم و آینده را در نظر بگیریم خواهیم توانست، خوب و بد را از همدیگر تمییز بدهیم و با انتخاب خوبى ها و عمل به آن به موفقیت در دنیا و آخرت دست بیابیم.
این حالت عقلانى از دنیا و آنچه در آن است پرارزش تر است. ولى در مقابل، اگر تعقلى براى ما و جوانان ما نباشد، در عین اینکه دنیا و مافیها را هم داشته باشیم، انگار که هیچ نداریم.
اگر از نظر تمکن مالى و از نظر وجاهت ظاهرى هم در سطح خیلى بالا باشیم، باز بدون عقل و تفکر، این جلال و جمال، هیچ ارزش انسانى ندارد، زیرا پست ترین صفات رذیله، در پیش اهل دل «حمق» است، یعنى حماقت، بى فکرى، بى گدار به آب زدن و بدون عاقبت اندیشى کار کردن.
در روایات، نداشتن و به کار نبستن عقل از بالاترین مصیبت هاست،و کسى را که از نفع عقل محروم مانده، شقى و بدبخت مى خوانند.
بنابراین نیروى عقل براى تامین آتیه جوان، براى دستیابى به علم، براى حقیقت یابى و حقیقت جویى، براى عاقبت بخیرى و براى رسیدن به سعادت فردى و اجتماعى، بسیار مؤثر بلکه یک ضرورت است.
عقل؛ پیامبر باطن
قبل از شروع به هر سخنى و قبل از شروع به هر کارى، اول درباره آن فکر کنید، عقل خودتان را به کار بیندازید و بیندیشید که آیا این کار صلاح است یا نه؟ چنانچه در روایات داریم و علماى علم اخلاق هم گفته اند، عقل نظیر چراغ اتومبیل است، بلکه از این هم بالاتر، نظیر فرمان ماشین است. اگر اتومبیل شما چراغ نداشته باشد، موانع و دست اندازها را بر سر راه خود نمى بینید و دیر یا زود، از راه منحرف مى شوید و اگر فرمان خراب باشد یا به طور صحیح از آن استفاده نکنید، همان قدم اول و دوم به سقوط کشیده مى شوید، بنابراین تاکید مى کنم که اگر کسى بى فکر جلو برود و عقل خودش را به کار نیندازد، یقین بداند که به زودى ساقط مى شود و به هلاکت مى افتد. به کارگیرى عقل به اندازه اى در اسلام اهمیت دارد و عظمت این نعمت الهى به قدرى است که آن را پیامبر باطن گفته اند. در روایات مى خوانیم که پروردگار عالم، دو پیامبر براى هدایت نوع بشر در نظر گرفته است؛ یکى پیامبر ظاهرى که تعداد آنها را ??? هزار ذکر کرده اند و دیگرى پیامبر باطنى که همان عقل مردم است و نکته قابل توجه و دقت اینکه حتى موفقیت پیامبران ظاهرى هم در انجام رسالتش، به وجود این پیامبر باطن، یعنى عقل بستگى دارد.
براى توجه بیشتر، به نقل پاره اى از فرمایشات کوتاه ائمه اطهار(ع) درباره عقل مى پردازیم:
پیامبراکرم(ص) فرمودند:
ستون (و مایه استوارى) مرد عقل اوست و کسى که او را عقل نیست، دین ندارد.
حضرت على(ع) در چند مورد مى فرماید:
عقل دوست شایسته و پسندیده اى است.
نعمتى برتر و بالاتر از عقل نیست.
عقل موجب اصلاح همه کارهاست.
عقل بسان درختى است که میوه آن سخاوت و حیاست.
هیچ دارایى و ثروتى مانند عقل و هیچ تنگدستى و فقرى بالاتر از جهل نیست.
امام رضا(ع) فرمود:
دوست و یاور هر کس عقل او و دشمنش جهل و نادانى اوست. بحث عقل، بحث مفصلى است، لکن در این مختصر، بیش از این نمى گنجد، آنچه لازم است که باز درباره این عامل کنترل کننده تاکید کنم، این است که جوانان عزیز! توجه داشته باشید، عقل شماست که جلوى احساسات مفرط را مى گیرد و آن را کنترل مى کند، عقل شماست که جلوى غرور علمى بیجاى شما را مى گیرد و آن را به حد اعتدال مى رساند و بالاخره این عقل شماست که از تمایلات و غرایز سرکش و بیچاره کننده جلوگیرى مى کند و آن را در راه اصلاح شما به کار مى بندد. از این رو، شکر نعمت بزرگى چون عقل، ایجاب مى کند که به بهترین وجه از آن استفاده کنیم و آن را در همه مراحل و شؤون زندگى به کار گیریم.
عقل اگر غالب شود، پس شد فزون
شهوت ار غالب شود، پس کمتر است
از ملائک، این بشر در آزمون
از بهایم این بشر زان ابتر اس
منبع سایت جوان
http://www.tebyan-hamedan.ir/andishe/archives/post_627.php