سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر اندازه دانش انسان افزون گردد، توجّه وی به نفسش بیشتر گردد و در ریاضت و اصلاح آن کوشش بیشتری مبذول کند . [امام علی علیه السلام]

تربیت،اخلاق و ایمان در دوره آخر الزمان 
امام رضا(ع) فرمود: دوست و یاور هر کس عقل او و دشمنش جهل و نادانى اوست. بحث عقل، بحث مفصلى است، لکن در این مختصر، بیش از این نمى گنجد، آنچه لازم است که باز درباره این عامل کنترل کننده تاکید کنم، این است که جوانان عزیز! توجه داشته باشید، عقل شماست که جلوى احساسات مفرط را مى گیرد.

این روزهاى پردردسر
آیت الله حسین مظاهرى
جوانى، دوران بسیار حساسى است، زیرا از یک طرف در این دوره، تمام غرایز و تمایلات در جوان شعله ور است و زبانه مى کشد و از طرف دیگر یک دنیا احساسات و عواطف در جوان بروز مى کند و شکوفا مى شود، (احساساتى که کاملاً ضربه پذیر و حساس است). علاوه بر اینها، دوره جوانى، دوره اى است پر از آمال و آرزو و تخیلات دور و دراز که کاملاً فکر جوان را احاطه مى کند و به اصطلاح، در یک دوره کاملاً ایده آلیستى به سر مى برد. اگر غرور و خودپسندى نیز بر این خصوصیات افزوده شود، شخصیت جوان و دوره حساس جوانى را نمایان مى سازد از این رو معارف روایى ما در حالى که جوانى را شعبه اى از جنون نامیده اند، آن را در شمار یکى از دو نعمتى دانسته اند که تنها پس از گذشتن و از بین رفتن آن، ارزشش معلوم مى شود.
ادامه مطلب...

 


نویسنده: حمید رضا جعفری |  دوشنبه 88 مهر 13  ساعت 5:4 عصر 
 روش صحیح درمان و برخورد با غصه خوری!
افسردگی، یک بیماری روانی ناشی از اختلالات مغزی و سیستم عصبی نیست، افسردگی، یک انحراف عاطفی است. به عبارت دیگر، افکار منحرف و فریب‏آلود، مجموعه‏ای از احساسات: غم و اندوه، عدم اعتماد به نفس، بی‏تفاوتی و بی‏حوصلگی، خستگی و ضعف، ناامیدی و... را تحت عنوان افسردگی به دنبال می‏کشند و قربانی خود را به طرف خودکشی سوق می‏دهند.(1)

افکار غیرمنطقی، غیرواقعی و فریب‏آلود، میکروب و علت افسردگی هستند و چنانچه این افکار، تصحیح و اصلاح شوند، افسردگی نیز درمان خواهد شد.(2)


 
احساس طبیعی غم و اندوه

غم و اندوه ، یک عکس‏العمل سالم و طبیعی در مقابل ضایعات، حوادث، ناامیدی‏ها و تغییرات بد زندگی است که ما اغلب، آن را سرکوب می‏کنیم. ما برای حوادث اسفناک زندگی، برای بیماری‏ها یا برای هر سختی و مشقتی که در زندگی با آن رو به رو می‏شویم دچار غم و اندوه می‏گردیم. ممکن است برای کاری که زمانی بر اثر ناپختگی و جوانی انجام داده‏ایم اکنون غصه‏دار شویم.در حالی که در آموزههای دین اسلام به ما آموخته شده است که اگر توبه کردی و دست از آن خطا برداشتی به خدای خود اطمینان کن و دیگر به گذشته خود و ملامت کردن خود برنگرد
 متأسفانه بسیاری از ما نمی‏دانیم حالت صحیح و سالم غصه خوردن چگونه است و چه‏طور باید با آن برخورد کرد و چه‏طور آن را ارضا کرد ، و از دل بیرون راند؟ ما به خود ، اجازه گریه کردن نمی‏دهیم و غم و غصّه ی خود را انکار می‏کنیم. ما می‏ترسیم اشکمان جاری شود و دردها را بیرون بریزیم. در نتیجه، این عواطف را در سینه حفظ کرده ، هیچ وقت از آنها فارغ نمی‏شویم. آنها با فشاری که روی فکر و قلب ما وارد می‏سازند، رفتار و اعمال روزمره ی ما را از مسیر طبیعی منحرف می‏سازند، به‏گونه‏ای که به عوارضی چون «افسردگی» دچار می‏شویم. روان‏شناسان معتقدند که راه سالم برخورد با غم و اندوه، این است که: «هیچ وقت، فرصت گریه کردن را از دست ندهید».(3)


نسخه قطعی درمان: خداباوری
بینش خداباورانه و توحیدی می‏گوید که اگر تنها شَوم، باز هم خدا هست. او جانشین همه نداشتن‏هاست. شخص خداباور می‏گوید: من دوستی شنوا، بینا، دانا و مهربان دارم که «بر هر چیز تواناست»(4) و آن دوست و یاور خوب، «برای ما کافی است».(5)

شناخت‏درمانی می‏گوید: «با پیش آمدن حادثه‏ای ناگوار، آن را تعمیم ندهید و همیشه منتظر حادثه بدی نباشید. دلیلی ندارد که اتفاق گذشته، باز تکرار شود». اما بینش توحیدی می‏گوید:

«خداباوری ، حصار امنی است که هر که در پناه آن قرار گیرد، هیچ گزندی را توانای غلبه بر او نیست».(6)
شناخت درمانی می‏گوید: «کامل‏گرایی و همه چیز را در حد بهترین خواستن، مایه رنج است». و بینش توحیدی می‏گوید: «هر پدیده و شی‏ء در جهان، نابودشدنی است مگر آن که رو به‏سوی او دارد. هیچ‏کس و هیچ‏چیز جز او بهترین نیست و او تنها ربّ اعلی و سزاوار دوست داشتن و پرستیدن است».(7)

 

شناخت درمانی ممکن است نگرانی ما را از پاره‏ای مسائل برطرف کند، ولی نمی‏تواند اضطراب و افسردگی را ریشه‏کن کند. تنها خدا، صاحب و ناخدای این کشتی توفان‏زده است که می‏تواند انسان، این مسافر بی‏قرار را ـ که گرفتار کشمکش‏های درونی و بیرونی است ـ ، آرام کند. تنها برداشتن بینش‏های غلط (نفی خدایان دروغین)، موجب رستگاری نیست، بلکه باید بینش خداباورانه به دنبال آن، مطرح و جایگزین شود ، یعنی ارزش‏های فطری و خدایی، جانشین الهه‏ها و ارزش‏های دروغین شود.

 

آنچه امروزه با عنوان برنامه‏ریزی عصبی ـ کلامی تحت عنوان اداره مغز مطرح می‏شود، در اسلام، با فلسفه و مفهومی بسیار عمیق‏تر، عنوان شده است.

اسلام می‏خواهد ما اداره‏کننده ی احساسات، عواطف، افکار و تمایلات خود باشیم، نه آنها مدیر ما.(8)
مذهب و خود ملامتگری

کلیه مذاهب می‏خواهند که ما انسان‏هایی شاد و سرشار از نشاط باشیم و یکدیگر را دوست بداریم. به هنگام خطاکاری، ایمان و اعتقادمان به ما می‏گوید ، چون انسانیم مرتکب اشتباه می‏شویم. ما باید خود و حتی کسانی را که علیه ما کارشکنی می‏کنند ، ببخشیم.در انجیل آمده: «همسایه‏تان را چون خود دوست بدارید». این عبارت در آنِ واحد به دو نکته اشاره می‏کند: دیگران را دوست بدارید : اما خودتان را نیز دوست بدارید. به تعبیری « نه دیگران را سرزنش کنید و نه خود را».

تمام مذاهب به این حقیقت پی برده‏اند که آدمی، موجودی ضعیف است و با وجود تلاش‏های فراوان، باز هم گاهی مرتکب گناه می‏شود. البته ممکن است بتواند رفتارهای اعتراض برانگیزش را به مقدار قابل توجهی کاهش دهد ، اما هرگز قادر نیست آن را کاملاً متوقّف کند. وقتی خداوند ، رفتار نادرست را بر ما می‏بخشد، آیا ما نباید با خویشتن مهربان و سخی باشیم؟

شما با پیروی از تعلیمات مذهبی خود هیچ گاه دچار افسردگی ناشی از خود ملامتگری نخواهید شد. این، الگوی کاملی از همسویی مذهب و روان‏شناسی است، زمانی که در کنار یکدیگر قرار می‏گیرند.(9)

 

پی نوشت ها:

1 . روان‏شناسی شادزیستن، جودی تاتل بام، ترجمه: ژیلا نینوایی، تهران: ندای فرهنگ، 1375، ص 9.

2 . درمان افسردگی و ضعف‏های روانی، ژیلا نینوایی، تهران: سخن، 1374، ص 12.

3 . درمان افسردگی، جی رموند دوپاولو ـ کیت راسل ابلاو، ترجمه: مهدی قراچه‏داغی، تهران: البرز، 1374، ص 108 .

4 . سوره زمر، آیه 36.

5 . سوره بقره، آیه 20 و 106 و 109.

6 . اشاره به حدیث مشهور سلسلة الذهب (کلمة لا اله إلاّ اللّه‏ حِصنی). ر.ک: عیون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص134 .

7 . مذهب و روان‏شناسی، امان‏اللّه‏ خلجی موحد، تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 41.

8 . اشاره به آیه 43 از سوره فرقان. در این باره ر.ک به: مذهب و روان‏شناسی، ص 67 .

9 . غلبه بر افسردگی، پل ای.هاک، ترجمه: ضیا اعظامی، تهران: آران، 1374، ص 51 .

 


منبع :http://www.newmind.mihanblog.com/post/604  به نقل از مجله پیام زن - با تغییر و تلخیص


 

نویسنده: حمید رضا جعفری |  پنج شنبه 88 مرداد 1  ساعت 11:24 عصر 

 

قوانین راهگشای زندگی - راهکارهای رسیدن به موفقیت ,

قوانین موفقیت در  زندگی


1-خود را علت اصلی تمام رویدادهای زندگی تان بدانید. هر چه شما بیشتر خودتان را علت و عامل اصلی وقایع زندگی تان بدانید، بیشتر قادر خواهید بود تعیین کننده رویدادهای آینده زندگی خود باشید. دیگران نیز ممکن است در این مسئولیت سهیم باشند، اما هنگامی که انگشت خود را به سوی آنها نشانه میروید تمام قدرت خود را از دست میدهید. تمام سرزندگی و کارایی شما محو شده و شما بایستی وابسته ی تصمیمات و اقدامات دیگران باشید.

 لذاست که می بینید انبیاء و ائمه : در مناجات خود این مطلب را بیان می نمودند مانند امیرالمومنین علی علیه السلام  که در دعای کمیل بیان میدارند  ظلمت نفسی یعنی من به خودم ظلم کردم نه کس دیگر و همه کاره  و فرمانده و تصمیم گیرنده  در زندگی خود من هستم نه موجودی خارج من.

2-از تمام تعلقات و وابستگی های خود رهایی یابید. چیزهایی که توانایی رها کردنشان را ندارید باعث آزار و عذاب شما خواهند شد. شما میتوانید خود را وابسته هر چیزی بکنید: یک شخص، یک شیء، یک خوراکی، یک ماده مخدر، یک شرایط خاص و یا یک روش زندگی خاص. هنگامی که شما نسبت به از دست دادن چیزی که وابسته اش گردیده اید تهدید میشوید، ترس، اضطراب و جنون وجود شما را فرا میگیرد. وابستگی ها به لنگر کشتی می مانند، شما را در یک مکان ثابت نگه میدارند و دیگر قادر نخواهید بود آزادانه به اطراف حرکت کنید. از تمام وابستگی های خود دل بکنید و به آنها اجازه رهایی دهید. وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشید، هیچ چیز جلودار شما نخواهد بود.

خداوند درقرآن این مطلب را به زیبایی تمام به ما آموزش داده است

لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا  بما آتاکم و الله لا یحب کل مختال فخور  (23)

تا هرگز برآنچه از دست شما رود تاسف نخورید، و به آنچه‏ به شما داده است شادمان نباشید و خداوند هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد! (23)

 

 3-هر رابطه ای را میسر و شدنی سازید. هنگامی که رابطه ای غیر ممکن و با ناکامی مواجه میشود، شما هزینه گزافی را در درون خود می پردازید. هر قدر رابطه از اهیمت بیشتری برخوردار باش، رنج شما نیز بیشتر خواهد بود.

برای اینکه رابطه ای را میسر سازید باید خود، شرایط، و شریک خود را مورد بخشش و پذیرش قرار داده و به شریک خود اجازه دهید همانگونه که هست باشد. وی را دوست داشته باشید و به وی قوت قلب و اعتماد بنفس دهید. مسئولیت موفقیت رابطه را به تنهایی بعهده گیرید.

 

4-تمام دلخوریها و آزردگی ها را رها کنید. دلخوری ها نشانه آنست که شما جلوی چیزی را سد کرده اید. آن را کشف کنید و به آن اجازه رهایی دهید، خواهید دید که دلخوری و ناراحتی شما نیز محو میگردد. احساس نفرت و بیزاری را نیز از خود دور کنید. تا زمانی که خود را از نفرت رها نساخته اید، طعم آزادی را نخواهید چشید. برای رهایی از احساس نفرت و خشم باید خود، دیگران و زندگی را برای آنگونه که میباشند مورد بخشش و پذیرش قرار دهید.

تا زمانی که نبخشیده اید انتظار دریافت محبت نداشته باشید همانطور که امام هادی 7 بیان می دارند که از کسی که از او کینه و ناراحتی به دل دارید انتظار خیر و نیکی نداشته با شید

 

5-بطور کامل در متن زندگی مشارکت داشته باشید. خود را کنار نکشید. در هر لحظه یا شما در متن زندگی حضور دارید و یا از آن کناره گیری میکنید. یا شما در مقام علت قرار داشته و یا در مقام معلول بسر می برید. هنگامی که خود را از جریان زندگی کنار میکشید، از خلق کردن بازمی مانید و شروع به واکنش نشان دادن منفعلانه میکنید. بنابراین زندگی بر خلاف میل شما به سمت سراشیبی و ناکامی پیش میرود. برای آنکه زندگی با شما یار باشد بایستی در آن مشارکت کنید. هزینه کنار کشیدن همانا رنج کشیدن و حسرت خوردن است. مسئولیت زندگی خود را در دست گیرید. وقتی معلول وقایع زندگی باشید ناتوان و افسرده خواهید بود. طرز تفکر خود را تغییر دهید و اعتماد بنفس، انرژی و کارایی خود را بازپس گیرید. هر گاه خود را معلول شرایط یافتید، بلافاصله با قاطعیت خود را در مقام علت قرار دهید.

 

6-ما آموخته ایم که مسئولیت دو فرد درگیر در یک رابطه بصورت 50/50 درصد است. اما این نسبت بایستی به 100/100 تغییر یابد. هر کدام از طرفین بایستی  100 درصد مسئولیت موفقیت و شکست در هر رابطه ای را بر دوش گیرند. نوع رفتار شما با شریکتان تعیین کننده نوع رفتار وی با شما خواهد بود. بنابراین شما 100 مسئول حضور و یا فقدان عشق و صمیمیت در رابطه خود میباشید. اما ما بندرت به رفتار خود توجه می کنیم و صرفا به نحوه رفتار فرد با خودمان دقت میکنیم. هنگامی که شما بار مسئولیت رابطه را 100 درصد بر دوش شریک خود قرار میدهید، در واقع خود را قربانی، درمانده و منفعل می سازید. برای بازیابی قوای خود مسئولیت 100 درصد رابطه را بپذیرید.اگر مشکلی دررابطه وجود دارد بدنبال راه حل برای آن باشید، منتظر شریک خود باقی نمانید.

و این را بدانید که ما مسئول همه کارهایمان و نیز علت همه اتفاقات مربوط با ماهستیم و چه زیبا رئیس مذهب فرمودند:

 بحارالأنوار     72     248    باب 66- الغیبة .....  ص : 220

16-  لی، [الأمالی للصدوق‏] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ لَا تَغْتَبْ فتغتب [فَتُغْتَابَ‏] وَ لَا تَحْفِرْ لِأَخِیکَ حُفْرَةً فَتَقَعَ فِیهَا فَإِنَّکَ کَمَا تَدِینُ تُدَانُ

 ترجمه:امام صادق 3فرمودند:غیبت نکنید که مورد غیبت واقع می شوید و برای برادرت چاه مکن که خودت در آن می افتی چرا که همان طور که برخورد کنی با تو همانطور برخورد می شود

 

7-چرخه ناسازگاری را متوقف سازید. در ابتدا روابط به فرم ایده آل آغاز میگردند، اما این سرخوشی دیری نمی پاید. چرخه از آنجا آغاز میشود که یکی از طرفین رنجیده خاطر میگردد. بنابراین شروع به کشیدن یک دیوار حفاظتی پیرامون خود میکند تا در پس آن بتواند حمله کند، مقاومت کند و یا خود را کنار بکشد. در مقابل شریک وی نیزاز نحوه برخورد وی رنجیده خاطر شده و مشابه همان دیوار حفاظتی را درمقابل خود بنا میکند. مجددا فرد نخست آشفته تر شده و شدید تر واکنش نشان میدهد. سرانجام هر دو شریک نادانسته وارد یک چرخه مقاومت، حمله و کناره گیری می شوند. برای حفظ این چرخه به دو نفر نیاز است و از لحاظ فیزیکی محال است که یک چرخه تعارض تنها با شرکت یک فرد منفرد  قادر به تداوم باشد. بنابراین هر دو فرد به یک اندازه و 100 درصد مسئول آن میباشند. جای ملامت و انتقاد به شریک خود عشق بورزید و وی را مورد پذیرش بی قید وشرط  قرار دهید، تا این چرخه از حرکت بازایستد.

8-مقاومت کردن نه تنها توانایی درک شرایط و یافتن راه حل برای مشکلات را از شما سلب میکند، چه بسا همین مقاومت، آن چیزی که شما در برابرش مقاومت میکنید را پر رنگ تر، قدرتمند تر و سرسخت تر میسازد. برای مثال تصور کنید یک بادکنک زرد رنگ از سقف اتاقتان آویزان است. اکنون در برابر آن مقاومت کنید و حضورآن را غیر قابل تحمل بیابید. همانطور که می بینید شما غیر از بادکنک زرد رنگ چیزی دیگری را نمی توانید ببینید. چراکه تمام حواس خود را معطوف مقاومت کردن در برابر آن کرده اید. و یا برای مثال شما از اینکه شریکتان انسان قابل اتکایی نیست گله مند میباشید. هر وقت میخواهید به وی اتکا کنید وی شما را مایوس میکند. در نهایت شما از وی متنفر و بیزار میشوید. اما هنگامی که به این باور میرسید که وی واقعا غیر قابل اتکا است و به وی اجازه دهید همانگونه که هست باشد و شما نیز بیاموزید که تنها به خودتان اتکا کنید و از آن پس به شریک خود اتکا نکنید، دیگر این واقعیت که وی قابل اتکا کردن نیست شما را آزار نخواهد داد. حقایق را بینید و آنها را بدون مقاومت کردن بپذیرید.

9-یکی از دلایلی که شما شریک خود را مورد پذیرش قرار نمیدهید آنست که وی یک احساس آزاردهنده ی درون شما را تحریک و برایتان یادآوری میکند. چنانچه شما آن جراحت درونی ای را که یادآوری آن باعث رنجش شما میشود را التیام دهید و با آن کنار بیایید مقاومت و گریختن از آن  نیز محو خواهد شد. مقاومت در برابر واقعیات افراد و زندگی عملی عبث و عذاب آور است. هنگام که شما در مقابل جریان زندگی خود را قرار میدهید و یا فراتر از آن میکوشید برخلاف جهت سیل خروشان واقعیت حرکت کنید، تنها خودتان را به رنجی ابدی گرقتار کرده اید. سوار زورق آرزوها و خواسته های خود شوید اما همسو با جریان واقعیات زندگی.

10-هنگامی که شما وابسته به فردی میشوید و وی را از آزادی های مشروع خود منع میکنید، فرد را ناخودآگاه از خود دور می سازید. فرد در این وضعیت احساس خفگی میکند و باید برای یافتن فضایی برای تنفس، خود را از دستان شما خلاص سازد. بنابراین وی را به حال خود رها کنید. محبوب شما مانند بادبادکی در دستان شماست. چنانچه نخ بادبادک را رها کنید بادبادک از دستتان میرود. چنانچه نخ بادبادک را از ترس از دست دادن بادبادک بیش از اندازه به سمت خود بکشید و یا آن را محکم در دستان خود نگه دارید، دیگر بادبادک قدرت پرواز خود را ازدست داده و دیگر بادبادک نخواهد بود و به یک کاردستی کاغذی و یا پلاستیکی تبدیل میشود. بنابراین نه محبوب خود را کاملا به حال خود رها کنید که از دستش بدهید و نه آنقد محدود و مقیدش سازید که وی را از زندگی کردن بازداشته و تبدیل به یک زندانی دربندش سازید.

11-هر ویژگی اخلاقی و شخصیتی که شما قادر به تحمل آن در شریک خود نمیباشید در واقع نمود و جنبه ای از درون شماست که قادر به تحمل آن نیستید. وقتی در می یابید که آن ویژگی در شما نیز موجود است، مقاومت در برابر آن فرد جایش را به محبت و دوستی خواهد داد.

12-از یک موجود منفعل که صرفا نسبت به اطرافیان و محیط خود واکنش نشان میدهد، خود را رهایی بخشید. چنانچه تصمیم دارید امروز را به بهترین نحو سپری کنید و از روز خود نهایت لذت را ببرید، همین کار را بکنید. آنطور نباشد که انتقاد و یا رفتار ناشایست دیگران فورا شما را اندوهگین، افسرده و ناراحت و تحسین و تمجید دیگران شما را از خود بیخود سازد.

13-عامل آزاردهنده ای که شما از آن اجتناب می ورزید در واقع یک رنجش دیرینه است که آن را سرکوب کرده اید. از تجربه هر نوع رنجش کهنه ای ابا نداشته باشید اجازه دهید رنجش بروز یابد و آن را رها کنید. خواهید دید که رنجش قدرت خود را از دست داده و محو میگردد. بالطبع هرشرایطی  که باعث یادآوری مجدد آن رنجش شود نزد شما یک تهدید محسوب شده و شما به هر قیمتی از آن شرایط اجتناب خواهید ورزید.برای حفاظت از خودتان در برابر تهدید شما بطور خودکار می جنگید، مقاومت میکنید و وابسته میشوید. جنگیدن و مقاومت کردن با ایجاد یک حالت هراس و استرس زندگی شما را به تباهی می کشاند. هر قدر شما بیشتر با این احساسات آزار دهنده بجنگید، آنها بیشتر بال وپرگرفته و در زندگی شما رسوخ خواهند کرد. اجتناب از این احساسات است که به آنها قدرت میبخشد. برای مثال 4 بادکنک زرد رنگ آویزان به سقف اتاقتان را در ذهن مجسم کنید، اما به آن 4 بادکنک زرد فکر نکنید. هر کاری دلتان خواست انجام دهید اما به آن 4 بادکنک زرد رنگ نیاندیشید. اما گویا شما دارید به آن 4 بادکنک فکر میکنید! آیا میتوانید فکر خود را متوقف سازید؟ مشاهده میکنید که هنگامی که تلاش میکنید به بادکنک های زرد رنگ فکر نکنید، برعکس بیشتر ذهن شما را مشغول خواهند کرد. مقاومت و گریز، افکار ناخوشایند را زنده و پویا نگه میدارند. اکنون جای بادکنک ها میتوانید احساسات بی ارزش بودن، دوست داشتنی نبودن، نازیبا بودن، بی کفایت بودن و غیره را جایگزین کنید.اما باید آگاه باشید که این رنجش ها و زخمهای کهنه تنها یک احساس و طرز تفکر نادرست صرف میباشند و نه واقعیت و ماهیت حقیقی شما. برای التیام این رنجش ها شما باید جنگیدن و اجتناب از آنها را کنار بگذارید. رنجش های درونی خود را کشف و با آنها آشتی کنید. اگر لازم بود گریه نیز بکنید. چنانچه احساس بی ارزشی میکنید با خود بگویید: "بله من بی ارزشم اما در عین حال با ارزش نیز هستم". هنگامی که این کار را بکنید رنجش نیروی ویرانگر خود را از دست داده و بی اثر میشود. برای اغلب افراد احساس بی ارزشی در عمق رنجش های سرکوب شدها یشان قرار دارد. این احساس بی ارزش بودن خود را به انحاء گوناگون نمودار می سازد. برای مثال وقتی فردی شما را ترک میکند و شما بسیار سرخورده میشوید، در واقع این احساس بی ارزش بودن شماست که برایتان یادآوری میشود. با رنجش های خود روبرو شوید و آنها را با آغوش گشوده بپذیرید.



 

نویسنده: حمید رضا جعفری |  چهارشنبه 88 فروردین 12  ساعت 11:36 عصر 

گذری به باغ موفقیت

 

  • کلمات کلیدی : باغ موفقیت
  • نویسنده: حمید رضا جعفری |  یکشنبه 87 اسفند 4  ساعت 12:26 صبح 

    بزرگ ترین آرزوی بشر، درطول تاریخ ، کسب موفقیت است.اما همواره سؤالات فراوانی دراین باره وجود داشته است که موفقیت چیست؟

    آیا موفقیت ، داشتن همسری دلخواه ، محیط خانوادگی آرام و فرزندانی شایسته است؟ آیا موفقیت ، گذراندن مدارج تحصیلی واخذ مدرک علمی و تخصصی است ؟ آیا کسب ثروت موفقیت است؟ و بالاخره آیا موفقیت این است که آدم ، از دیگران برتر باشد، مثلاً هنرمند، نویسنده ، شاعر ، تاجر یا موسیقی دان مشهوری باشد؟

    واقعیت این است که همه ی اینها که گفته شد موفقیت اند، اما شاید هم هیچ کدام موفقیت نباشد .

    به نظر  آلفرد اوستن : «آرامش و اطمینان بهترین موفقیت است.» فرد موفق کسی است که به آرزوهای خود برسد و در درون رضایت خاطر احساس کند، که این خود حاصل تلاش وکوشش مداوم در زندگی است . خوشبخت کسی است که کاری مفید و با ارزش انجام دهد. به این اعتبار، تعریف " فرهنگ وبستر" از موفقیت

    به مفهوم "نیل رضایت بخش به هدف" ، تعریفی مناسب است.

    پس (الخیر فی ما وقع ) یعنی همه چیز اطراف و اتفاقات پیرامون را خیر و زیر سایه مصلحت الهی خود بداند و بهترین حالت ممکن را برای خود حالت موجود بداند.

    می دانیم که همه برای رسیدن به موفقیت به طور خستگی ناپذیر تلاش می کنند، اما به آنچه در آرزویش هستند، دست نمی یابند و رضایت درونی برای آنان ایجاد نمی شود. اگر چنین نیست پس  چرا پس از رسیدن به بالاترین مقام بازهم احساس ناخرسندی می کنند؟ چرا با داشتن چندین فرزند که روزی آرزوی آن را داشتند باز هم ناشادند؟ و ...  شاید علت اصلی این باشد که موفقیت واقعی را برای خودشان تعریف و مشخص نکرده اند یا هدف از موفقیت را نمی دانند.

    موفقیت واقعی چیست ؟

    احساس آسایش ، خوشبختی ، داشتن آرامش روحی و روانی ، مزاحم دیگران نشدن ومزاحمتی از سوی دیگران ندیدن ، موفقیت واقعی اند، زیرا مقام ، ثروت ، فرزند شایسته ، مدارج تحصیلی وهمسر دلخواه ، همه عواملی اند که با داشتن آرامش روحی ، خوب بودن با دیگران و داشتن آسودگی خاطر می توان آنها را به دست آورد ، مشروط به این که با دانش و آگاهی واقعی اهدافی را برای زندگی خود برگزید . چنان که لویی استونی می گوید: " تنها گنجی که ارزش جست وجو کردن دارد، هدف است ."

    انسان بی هدف کاملاً تابع حوادث و پیشامدهاست.

    اما کسی که هدف روشنی در زندگی دارد، خود تصمیم می گیرد و تلاش می کند و پس از رسیدن به کامیابی ، احساس خوشبختی و آرامش می کند. اما افرادی که اهداف نامشخص را پی می گیرند، به هر مقام ، ثروت و جایی برسند ، باز هم ناراضی اند. هریک ازما باید بدانیم که چه می خواهیم؟ چه هدفی را دنبال می کنیم و در انتظار چه موفقیتی هستیم ؟ اگر اینها را دانستیم ، آن موقع است که برای رسیدن به اهداف باید تلاش کنیم ، مثلاً آگاهی مان را بالا ببریم و از تقلید کورکورانه بپرهیزیم . به شناخت توانایی ها ، ظرفیت ها و استعداد های خود وهمچنین ضعف های خود بپردازیم  واعتماد به نفس و توکل به خداوند متعال وسپس حرکت و تلاش را گسترش  بدهیم . برای این کار تمرکز فکر، مطالعه و مشاوره ، ساز و راه کارهای مناسبی اند.



     

    نویسنده: حمید رضا جعفری |  پنج شنبه 87 بهمن 3  ساعت 11:22 عصر 
    <      1   2   3   4   5      >

        لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    اگر اراده ای باشد راهی وجود دارد
    افکار همه چیز شما را می سازد
    طرزفکر2
    از همین امروز شروع کن
    برداشت شما از این عکس چیه؟
    طرزفکر 1:
    موفقیت از آن کسانی است که ذهنیت موفق دارند
    حجاب ، عامل افزایش اعتماد به نفس
    زن بی حجاب و زن با حجاب
    حجاب ، عامل افزایش اعتماد به نفس
    جوان-عقل-تربیت
    روش صحیح درمان و برخورد با غصه خوری!
    قوانین موفقیت زندگی
    گذری به باغ موفقیت
    موفقیتهای موهوم و مصادیق آن
    [همه عناوین(24)]
     
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن